نشر گلگشت

شاید رویا می‌بینم

مجبورم با داستانی خجالت‌آور شروع کنم، چون گاهی می‌ترسم که دنیای بیرون به فوتبالیست‌ها ومربی‌ها به چشم خدایان یا چیزی مثل آن نگاه کنند. به عنوان یک مسیحی، فقط به یک خدا اعتقاد دارم، و می‌توانم به شما اطمینان دهم که خدا کاری به فوتبال ندارد. واقعیت این است که همه‌ی ما دائما شکست می‌خوریم. […]

تمامش یک رویا بود

تمامش یک رویا بود دخترم کمی پرروست. مادرم هشدار داده بود که چنین اتفاقی خواهد افتاد. می­‌دانید، بچه­‌ها از حدود شش سالگی شروع به انجام رفتار­هایی می­‌کنند. یک روز دخترم اطراف خانه می­‌دوید و شعری می­‌خواند. و پدرش تازه با سیتی قهرمان لیگ شده بود. ۱۰۰ امتیاز در لیگ ­گرفته بودیم، ولی او اهمیتی می‌­داد؟ […]

فرودو روی چمن سبز

مهر ۱۳۷۷ به کلاس پنجم رفتم و طبق معمول منتظر بودم تا معلم انشا بیاید و موضوع «تابستان خود را چگونه گذراندید» را با خط خوش و گچ صورتی‌ایی که خودش می‌آورد روی تخته بنویسد. رویای عجیبی در سر داشتم و مطمئن بودم که روزی به آن خواهم رسید. می‌خواستم فوتبالیست شوم و شهر‌های اروپا […]

سبد خرید بستن