توضیحات
در این کتاب او به جز افتخارات، به لحظات تلخ بسیاری پرداخته است: مصدومیتها، از دست دادن دوستی نزدیک در کودکی، نرسیدن به بسیاری از آرزوها و سرانجام دشواری زندگی پس از بازنشستگی از فوتبال.
یوهان کرایف بزرگ. او برای من مقدس بود. قهرمان مطلقام. برایش احترام زیادی قائل بودم. بینهایت. وقتی در خیابان فوتبال بازی میکردیم، من همیشه یوهان بودم و حالا ناگهان اینجا كنار او در زمین ایستاده بودم. به تازگی از مصدومیت کشاله ران رهایی یافته بود و میخواست دوباره به شرایط بازی برسد. انگار همین دیروز بود. اواسط تمرین یک بازی دو در مقابل دو انجام دادیم. مدام در مورد پرس كردن صحبت میکرد، میگفت باید به حریف فشار بیاوریم. این اصطلاح را بلد نبودیم، اگرچه حدسهایی میزدیم: کوچک کردن زمین برای اینکه بتوان راحتتر از دروازه دفاع کرد. تجربه چنین بازیهایی را داشتم، دو در مقابل دو ، ساعتها پشت خانهمان بازی میكردیم، بنابراین او نیاز به توضیح چیزی برای من نداشت. همانطور كه نیازی نبود من چیزی را برایش توضیح دهم. او به محض ورود متوجه این موضوع شد و گفت «هی اونا دارن دو به دو بازی میكنن». کمی احساسی بودم. واقعاً بازی سرگرم کنندهای بود.
بخشی از متن کتاب
FCB –
بسیار کتاب زیبایی بود و سرگذشت فان باستن خیلی منو تحت تاثیر قرار داد، ترجمه هم عالی بود و از این مترجم، کتاب کومان رو هم خونده بودم که اونم ترجمه بسیار روانی داشت، به هواداران هلند و میلان و عاشقان مارکو فان باستن بزرگ، پیشنهادش میکنم.