ده‌روسی

اولین دربی جدید دنیله دروسی

چه معنایی برای سرمربی جدید جالوروسی و هوادارانش داشت.

نیلوفر حیدری –

می‌دانم، رشته‌ای از تاریخ و نام‌هاست، اما سعی کنید مرا دنبال کنید.
وقتی کتابی درباره دنیله دروسی نوشتم (دنیله دروسی یا عشق متقابل، منتشر شده توسط 66thnd2nd)، با دربی شروع کردم. در ژانویه 2005 (19 سال پیش) رم 3-1 شکست خورد. دومین دربی دی‌کانیو، همان دربی‌ای که در آن گل می‌زند، مثل اولین حضورش در سری‌آ ( شانزده سال قبل از این بازی، سی و پنج سال پیش)، اما در پایان با بالابردن دستش به نشانه سلام رومی به سمت سکوها، خودش جشن را خراب میکند. آن روز دروسی یک ربع مانده به پایان بازی بیرون آمد و گل سوم را از روی نیمکت تماشا کرد.

پائولو دی کانیو
پائولو دی کانیو

هواداران رم از آن فصل 2005-2004 به عنوان فصل «چهار مربی» یاد می‌کنند. اگرچه در واقع با اتزیو سِلا پنج مربی وجود داشت. مربی‌ای که تنها برای یک بازی مقابل رئال مادرید در لیگ قهرمانان اروپا در مادرید روی نیمکت نشست. رم پس از برتری 2-0 در مادرید با نتیجه 4-2 شکست خورد. حدس می‌زنید چه کسی با ورود به محوطه جریمه و بیرون کشیدن کاسیاس از دروازه، قبل از اینکه روی زانوهایش سُر بخورد و چمن برنابئو را شخم بزند، با نوک پا اولین گل را در آن شب به ثمر رساند؟ دنیله دروسی.

گل ده‌روسی به کاسیاس
گل ده‌روسی به کاسیاس

فصل 2005-2004 یکی از بدترین فصل‌های قرن بیست و یک رُمی‌هاست. بعد از خداحافظی کاپلو که سال قبل آنها را به رتبه دوم بازگردانده بود، رم در یک جدول بسیار فشرده و نزدیک، در رده هشتم قرار گرفت و تنها سه امتیاز با منطقه سقوط فاصله داشت. همچنین این اولین فصل واقعی دروسی به عنوان بازیکن اصلی بود که در آن صدایش شنیده شد و طرفداران واقعا شروع به شناخت او کردند. او فقط 21 سال داشت و به جای شماره 27 که تا فصل قبل داشت یا شماره 16 که بعدا می پوشد، پیراهن شماره 4 را به تن میکرد.
در اواسط آن فصل در بازی خارج از خانه مقابل برشا، دروسی برای اولین بار، گرچه به اشتباه، کاپیتان شد. توتی در ترکیب نبود و کاسانو ( کاپیتان تیم ازابتدای بازی) که هفت دقیقه مانده به پایان زمین را ترک کرد و میدو جایگزین او شد، بازوبند را به او سپرد، گرچه از نظر تئوری کریستین پانوچی جانشین او بود. روی نیمکت، سومین مربی فصل، لوییجی دل نِری نشسته بود. دومین نفر از آن چهار مربی معروف که درواقع پنج تا بودند، رودی فولر، اسطوره دوران کودکی دروسی بود. در عکسی معروف که در آن کودکی زیر ده سال بود و با لباس زرد و قرمز در اتاق نشیمن خانهاش در اوستیا ژست گرفته، شماره روی پیراهن، به گفته خودش، شماره 9 مهاجم وسط آلمانی بود. درست قبل از اخراج فولر، دروسی علناً از او دفاع کرد و گفت: «مشکل، مربی نیست». با مسئولیتپذیری خودش، هم تیمی هایش را مسئول کرد. در آن فصل وحشتناک برای هواداران رم، دروسی قراردادش را تمدید کرد و انبوهی از شایعات غرض‌ورزانه که پیرامونش را احاطه کرده بود را از بین برد و گفت تا جایی که ممکن است برای سالهای بیشتری امضا خواهد کرد: «اگه بشه، حتی مادام العمر».

میدانم، این رشته ای از تاریخ و نامها است و شاید همهٔ آنها برایتان اساسی به نظر نرسند، اما برای یک هوادار، برای کسی که آن سالها را با احساسِ درگیر بودن در این مشکلات زندگی کرده، و آن نامها را مثل نام عمهها و عموهای دور به یاد میآورد که شاید فقط چند بار در زندگی خود دیده است، این دقیقاً ماهیت هواداری است. این پیوند ناگسستنی.
و این چیزی است که دروسی با خود میآورد، زمانی که در ژانویه 2024، نوزده سال بعد از آن دربی، درخواست دن فریدکین – اولین رئیس رم از سال 1993 که او را به عنوان بازیکن در اختیار نداشت- را برای نشستن روی نیمکت جالوروسی میپذیرد. پس از اولین پیروزیاش در دربی به عنوان مربی، میتوان به اولین پیروزیاش در دربی به عنوان بازیکن فکر کرد، آن دربی در نوامبر 2003 که رم با «پاشنهی خدا» بُرد که در واقع پاشنهی آمانتینو مانچیچنی بود – علیرغم اینکه تصادفاً دو گلِ به ثمر رسیده زیر کورواسود توسط دو بازیکن به نام مانچینی به فاصلهی بیست و یک سال بود – اما اگر بخواهی، با کسی مثل دروسی میتوانی در هر فصل دیگری، در هر دربی دیگری تور خود را پهن کنی و چیزی را بیابی که پیروزیاش را پُر معنا کند. مثلاً آن دربی 2005 به ذهنم میرسد.

می گویم «پیروزی او» گرچه شاید برای برخی این «دربی مانچینی» باشد، جانلوکا، اما کمی مانند دیکانیو در سال 2005، مانچینی هم در نهایت تا حدی جشن را خراب کرد و به‌جای به دست‌گرفتن هر پرچمی از جالوروسی ( البته تا جایی که من میدانم بازهم بهتر از سلام رومی است)، یک پرچم توهینآمیز به سمت هواداران لاتزیو به اهتزاز درآورد، درحالی‌که فدراسیون فوتبال ایتالیا محرومیتی احتمالی را در نظر گرفت و افکار عمومی از این واقعیت که در نهایت خودش گل پیروزی را به ثمر رساند، منحرف شد.

بااین‌حال پیدا کردن چیزی برای لکه دار کردن اولین دربی دروسی به‌عنوان مربی، غیرممکن است. وقتی در پایان بازی بدون هیچ سروصدایی با مقایسه روحیه رقابتی با بازی قبل، 0-0 با لچه، در موردش اظهارنظر کرد، دروسی تمام تقصیرهای هفته قبل را به گردن گرفت و گفت «مربی»، یعنی خودش، « باید بهتر شود».

بیایید سریع این مرحله اول دروسی به‌عنوان مربی را جمعبندی کنیم. وقتی اسمش به میان آمد، در ابتدا به نظر شوخی بود. دروسی که عملاً بیتجربه بود، تنها با 17 بازی بین سریبی و کوپا ایتالیا روی نیمکت اسپال، و از این 17 بازی فقط 3 پیروزی، آمد تا جایگزین مربیای عملاً با بیشترین تجربه در جهان شود، ژوزه مورینیو. یا حداقل زرنگترین، کسی که همیشه کنترل را در دست دارد، کسی که اگر به او میگفتی چیزی را بهتر کند، جامهایی که برده است را به تو یادآوری میکند، مثل اینکه بگوید بقیه باید بهتر شوند.
یکی از محبوبترین مربیان نزد هواداران جالوروسی که با دو فینال اروپایی پیاپی، سزاوار جایگاهی در تاریخ جالوروسی است، مردی قوی در فرماندهی جایگزین مردی معقول که همیشه با صداقت صحبت میکند، کسی که هواداران هنوز و شاید همیشه، او را به‌عنوان «یکی از خودشان» میبینند. دروسی معتقد است مربی تنها در صورتی مهم است که «متوجه شود بازیکنانی که در اختیار دارد از او مهمتر هستند».

چیزهای زیادی هستند که م یتوانست خیلی زود برای دروسی بد پیش برود. می توانست تقریباً بلافاصله، حتی یک ماه بعد از شروع، بازی پلی آف مقابل فاینورد را ببازد و رمز و راز اروپایی مورینیو را با حسرت و دلتنگی تقویت کند. در عوض رم در ضربات پنالتی پیروز شد، همان‌طور که به‌ندرت برایش اتفاق می افتد، در واقع، همانطور که مورینیو فینال سال قبل را باخته بود.
میتوانست با تلاش برای انجام یک بازی متفاوت، درخشانتر و «مدرنتر»، با محدودیتهای تیمی برخورد کند که مورینیو هرگز از تأکید آن دست برنداشت. برعکس، به نظر می رسد رم دوباره متولد شده، مانند گل هایی که عوض‌کردن آب گلدان برایش کافی بود. لورنتزو پلگرینی که زیر نظر مورینیو، تنها یک گل و یک پاس گل در لیگ به ثمر رسانده بود، در دو ماه و نیم 6 گل دیگر به ثمر رساند و 3 پاس گل دیگر داد. به همین بسنده کنم؛ در یازده بازی لیگ، رم فقط مقابل اینتر باخته، مقابل فیورنتینا و لچه مساوی کرده و بقیه را برده است. گاهی با خوش‌شانسی، بدون شایستگی، اما نه مثل دوران مورینیو که میتوان گفت رم نوعی اعتبار همراه با شانس داشت ( البته اگر فینال با سویا را حذف کنیم).

رمی که دروسی آن را در دست گرفته بود، تیمی به نظر می آمد که تا آنجا به لطف مربی غیرعادی اش، ساحری که قادر بود آب را در زمین خشک بیابد، بیشتر از چیزی که واقعاً لیاقتش را داشت به دست آورده بود. از زمانی که دروسی اینجا بوده، رم تیمی ناقص به نظر می رسد، از خیلی جهات متواضع و معمولی، اما با پتانسیل. دروسی می توانست مقابل برایتون شکست بخورد، شاید بد میشد، می توانست از روبرتو د زربی، از کسی که دروسی او را یکی از استادانش می داند، درس فوتبال یاد بگیرد، حتی اگر فقط چهار سال از او بزرگ‌تر باشد: چون دروسی کسی نیست که از «درس‌گرفتن» و بنابراین از یادگیری، حتی از کسانی که هم سن‌وسال او، یا چرا که نه، از او جوان تر باشند، بترسد.

در عوض رم پیروز شد و به‌خوبی مقابل برایتون، یکی از بهترین بازی‌های خود را در سالهای اخیر انجام داد، 4 گل در خانه به ثمر رساند بدون اینکه هیچ گلی دریافت کند. البته با ریسک از دست دادن امتیاز و ترس از اینکه خیلی زود در بازی برگشت ورق برگردد، اما از پس اش برآمد و بر این مانع نیز به طرز درخشانی غلبه کرد.


ممکن بود دروسی کمی از شور و شوقی که مورینیو ایجاد کرده بود را از دست بدهد و هیپنوتیزمی که هواداران را بدون توجه به مسابقه به استادیوم میکشاند بشکند. در عوض او نیز المپیکو را پُر کرد. در نهایت ممکن بود چهارمین دربی در پنج بازی آخر (یکی مساوی شده بود) را ببازد. خیلی هم نامعقول نبود، به‌هرحال رم از مارس 2019 از یازده تقابل اخیر، فقط دو بازی را برده بود. از مارس 2022، دو فصل کامل در دربی گل نزده بود، چهار بازی که در آن هواداران حریف، رقبای همشهری، حتی اندکی احساس ناراحتی نکرده بودند، هرگز عقب نیفتاده بودند و هرگز دوباره سوار بازی نشده بودند. در آخرین دربی، رم چهار دقیقه مانده به پایان بازی برای اولین‌بار ضربه‌ای به سمت دروازه زد.


در عوض رم این دربی را پیروز شد. برای یک‌بار هم شده لاتزیو ذهن و زمان گرانبهایش را با دویدن در پی تحریکات از دست داد، شاید به دنبال این بودند که فراموش کنند باختن در این نوع مسابقات واقعاً چقدر دردناک است.
همان‌طور که گفته شد، رم بدترین بازی خود در ماههای اخیر را پشت سر گذاشت. خود دروسی برای لحظه ای سبکش را ازدست‌داده بود و به پنالتیای که عدالتش را زیر سؤال میبُرد اعتراض می کرد («فوتبالی را دوست دارم که چنین صحنه هایی در آن پنالتی نیست»)، کسی که تا آن زمان هرگز درباره داوری یا صحنه های داوری صحبت نکرده بود. شاید کمی عصبیت در آن نقاب پرالتهاب خویشتنداری او داشت ریشه می دواند، نقاب کسی که چیزهای زیادی را پشت سر گذاشته؛ اما در اعماق وجودش می داند که اوضاع همیشه میتواند بدتر شود.

ده‌روسی-دیبالا
ده‌روسی-دیبالا

مقایسه مورینیو و دروسی معنایی جز در سطح نمادین ندارد. فوقالعاده است که رم از مربیای که قادر است در داستانی چند ساله این‌همه حس را متمرکز کند عبور کرده و به مربیای برسد که دقیقاً از دل سال‌هایی که در تاریخ رم گذرانده، معنایی را با خود به ارمغان آورده است. وقتی دروسی آمد، اولین و تنها ترس این بود که همانطور که میگویند، ممکن است سوخته شود. یعنی ممکن بود در مدت کوتاهی معنای داستان خود در رم را کم‌رنگ کرده و تحلیل برود. این بدترین اتفاقی بود که میتوانست بیفتد، بااین‌حال هنوز پیش نیامده و شاید بعدازاین دربی هرگز اتفاق نیفتد.
این چیزی نیست که فقط به نتایج بستگی داشته باشد، بلکه در واقع به معنای آن نتایج و مسابقات بستگی دارد. رم میتواند چند روز دیگر از لیگ اروپا خارج شود، در مقابل رقیب تاریخی دیگری مثل میلان، آنها حتی میتوانند جواز حضور در لیگ قهرمانان اروپا را از دست بدهند، هدفی که دروسی هنگام پذیرش این مسئولیت در ذهن داشت. اما معنای دروسی دیروز و در اولین دربی او درک شد.

برای کسانی مثل دروسی و هواداران رم که پیروزیهای زیادی کسب نکردهاند و به‌سختی شاهد موفقیتهای تیمشان هستند، معنا و احساس دقیقاً در رشتهای از تاریخ، نامها، خاطرات شاد، خاطرات غم‌انگیز، امیدها و ترسهایی که یک تیم در هوادارانش برمیانگیزد، نهفته است. این‌جور چیزها برای این نوع بازیکنان، مربیان و هواداران تفاوت را رقم میزند. آن‌قدر زیاده‌روی نمیکنم که بگویم ارزشش به‌اندازه یک فینال پیروز شده در ضربات پنالتی به‌جای باخت است، اما مطمئناً بهترین چیزی است که میتوان بعد از شکست فینال در ضربات پنالتی، با آن خود را دلداری داد و از آن لذت برد.
در این دربی که در 6 آوریل 2024 و تنها دو روز قبل از هفتادمین سالگرد تولد آگوستینو دی بارتولومِی برگزار شد، جایگاه تِوِره – روشن شده با نور خورشید از دایره سقف المپیکو- با کورئوگرافی که بارتولومِی را در حال شوت زدن به یک توپ شعلهور نمایش میداد، رنگ‌آمیزی شده بود. تصویری که عنوانی ضمنی دارد و همه هواداران رم در لحظهای که آن را دیدند، یکپارچه فکر میکردند و آن عنوان این است: « آگو بمب را پرتاب کن».

دو ماه دیگر سی امین سالگرد مرگ بارتولومِی برگزار می شود که چهلمین سالگرد یک مسابقه فوتبال هم است، فینال جام قهرمانان شکست‌خورده در خانه در ضربات پنالتی. آن کورئوگرافی نشان می دهد که امروز، در قلب هواداران آن مسابقه فوتبال اهمیت کمتری نسبت به یکی از مردانی دارد که در آن بازی کرده بود و اگر رم لیورپول را شکست می داد تغییر چندانی نمی کرد، آن دو خاطره، آگوستینو و جام، دست‌به‌دست هم می دادند.
برای هوادارانی مانند رم، مردان قبل از جامها هستند. البته، نه همه ی مردان. دنیله دروسی صرف نظر از اینکه فصل چگونه ادامه می یابد، صرفنظر از اینکه دوران حرفه ای او چه مسیری را طی می کند، یکی از این مردان است.

شاید – به ناچار- روزی رمی وجود داشته باشد که توسط هوادارانی حمایت شود که هرگز آگوستینو دی بارتولومِی را ندیده اند.شاید دیر یا زود حتی رمی از هواداران رم وجود داشته باشد که بازی دروسی را ندیده باشند. امروز، اینجا هنوز رمِ کسانی است که هم دی بارتولومی و هم دروسی را دیده اند. و بین این دو موفق میشوند خطی خیالی بکشند که آنها را به هم پیوند می دهد، در هم آمیخته با بسیار داستانهای دیگر دربیهای بُرد و باخت، فصول پیچیده ای که در آن مربیان به سرعت عوض می شوند، تاریخ و نامهایی که قابل چشم پوشی هستند اما هرگز از بین نمی روند، حتی اگر برخی از نامها بزرگتر از نامهای دیگر باشند.

Daniele Manusia
ultimouomo.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *