نشر گلگشت

برای فوتبال – 7

مثل تمام بد بیاری‌های زندگی؛ مثل از دست دادن یک عزیز؛ مثل محقق نشدن یک آرزو که با رویا نشاندیمش وسط این همه فغان؛ مثل افسوس‌های بی‌ثمر و بی‌ضرر که مثل خوره مدتی ناخن به یادْمانِ ذهن ما می‌کشد؛ این تصویر همان‌قدر غم انگیز و سرخوشانه است؛ یک جورایی آدم را هوایی اگرها می‌کند؛ این‌که […]

برای رُم – فرانچسکو توتی

۲۷ سال پیش، درب آپارتمانمان در شهر رم به صدا در آمد. مادرم فیورلا در را باز کرد، و کسی که پشت در ایستاده بود تبدیل به توصیف دوران حرفه‌­ای فوتبالم می­‌شد. وقتی در را باز کرد، گروهی از مردان آن‌جا ایستاده بودند که خودشان را مدیران فوتبالی معرفی کردند. اما آنها اهل رم نبودند، قرمز […]

سبد خرید بستن